مذهبی



به نام خدا

جایگاه مؤمن: اصلا آبرو وحیثیت مؤمن یعنی چه ؟آبرو و حیثیت یک مؤمن یعنی عزت واحترام به او ،آبرو وحیثیت مؤمن از جان او هم محترم تر است .انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای این قانون قرار گیرد ومحفوظ باشد :جان ،مال ،ناموس وآبرو .آیات قرآن وروایات اسلامی نشان می دهد که آبرو وحیثیت افراد همچون مال وجان آنهاست بلکه از بعضی جهات مهمتر است .

وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ *إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ *

فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ » ؛آنها کسانی هستند که فروج  خویشتن را از بی عفتی حفظ می کنند .مگر بر جفتهاشان یا کنیزان ملکی متصرفی آنها که هیچگونه ملامتی (در مباشرت این ن )بر آنها نیست وکسیکه غیر این (ن حلال )رابه مباشرت طلبد البته ستمکار ومتعدی خواهد بود .)

یکی ازویژگی هایی که از رفتن ابرو جلوگیری میکند پاک دامنی است

. وَالَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَلا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا» ؛و آنان هستند که با خدای یکتا کسی راشریک نمی خوانند ونفس محترمی را که خدا حرام کرده بقتل نمی رسانند وهرگز گرد عمل نمی گردند هر که این عمل کند کیفرش را خواهد یافت .» آنها کسانی هستند که دامان عفتشان هرگز آلوده نمی شود و نمی کنند »ولایزنون» آنها بر سر دو راهی کفر وایمان را انتخاب می کنند ،وبر سر دو راهی امنیت وناامنی جانها ،امنیت را ،وبر سر دو راهی پاکی وآلودگی ،پاکی را ،آنها محیطی خالی از هر گونه شرک وناامنی وبی عفتی وناپاکی باتلاش وکوشش خود فراهم می سازند

اهمیت حفظ ابرو : حفظ آبرو آنقدر اهمیت وارزش دارد که خداوند متعال در آیه نور سوره مبارکه نور می فرماید : إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ».

: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ».همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در میان مؤمنان آشکار شود ،عذاب دردناکی است ».وهمچنین در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمودند :من طلب الدنیا حلالا استعفافا عن المسأله وسعیا علی عیاله وتعطفها علی جاره لقی الله ووجهه کالقمر لیله البدر ؛یعنی کسی که از پی مال مشروع برود برای آنکه آبروی خود را از ذلت سوال مصون نگه دار ،عائله خویش را اداره کند وبه همسایه خود کمک کند ،در پیشگاه خداوند سر بلند ورو سفید است وصورتش مانند ماه تمام می درخشد وسخن دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به نقل از کتاب شرح وتفسیر دعای مکارم الاخلاق از صحیفه سجادیه ،بخش دوم نوشته محمد تقی فلسفی این است که :ایها الناس ان دماءکم واعراضکم علیکم حرام الی تلقواربکم ؛ای مردم !خون ومال و آبروی شما حرمت دارد تا قیام قیامت .وهمچنین عن ابی عبد الله علیه السلام قال :ان الله فوض الی المؤمن  اموره کلها و لم یفوض الله ان یذل نفسه الم تر ان عزو جل لطهفا یقول الله العزه  ولرسوله و للمؤمنین و المؤمن نیبغی له ان ی عزیزاولای ذلیلا » ؛امام صادق علیه السلام فرمودند :خداوند تمام امور مؤمنین را به خودشان تفویض فرموده اما ذلیل ساختن رابه آنان واگذار ننموده است .ندیدی کلام خدا را که در این مقام فرموده :عزت برای خدا ورسول خدا و مؤمنین است ،مؤمن ،شایسته ی عزت است ونباید خوار وذلیل شود .به نظر مردان بزرگ ومربیان عالی قدر بشر ،زندگی زمانی ارزش دارد که با عزت وشرافت طی شود ،اگر زندگی آمیخته به خواری وذلت گردد به نظر آن مربیان بزرگ ،مرگ از آن حیات بهتر وبرتر است.) ونیز امام علی علیه السلام می فرماید :المنیته ولاالذنیه.) در آغوش مرگ قرار گرفتن وجان سپردن بهتر از زندگی کردن با خواری وذلت است وهمچنین در سخنان عن مولانا الحسین علیه السلام قال :موت فی عز خیر من حیاه فی ذل.)حضرت حسین بن علی علیه السلام فرمود ه: مرگ در عزت ،بهتر از حیات وزندگی در ذلت است .از این سخنان نتیجه می گیریم که حفظ آبروی مؤمن بقدری اهمیت دارد که خداوند در پاره ای اوقات ،خطاهای انسان مؤمن را از ملائکه نیز پوشیده است تا ما حدود الهی را بشناسیم وحقوق اورا رعایت کنیم ،تا پیش او وبقیه آبرومند شویم ،آنگاه او آبروی ما را پیش هیچ کس نریزد واگر یک وقتی پای ما لغزید ،نمی گذارد آن ملائکه هم بفهمند !چه رسد به دیگران ،حتی وجود مبارک پیامبر اعظم ،حال که به اهمیت این موضوع بر اساس آیه قرآن وسخنان ائمه علیه السلام آگاه شدیم به بررسی عواملی می پردازیم که باعث حفظ وتحکیم هر چه بیشتر این موضوع می شود.

عوامل آبرومندی :

عوامل آبرومندی انسان را از دو دید گاه مورد بررسی قرار می دهیم :

الف ) عزت و آبرمندی از دید گاه قرآن.

ب)عزت وآبرومندی از دیدگاه روایات .

خداوند متعال در قرآن کریم برای آبرومندی انسان عواملی را ذکر کرده که در ذیل به توضیح هر یک از آنها می پردازیم :

1)ایمان :

اولین عاملی که باعث آبرومندی انسان می شود ایمان است، ایمان سبب آبرومندی ومحبوب شدن در دلها مردم می شود که خداوند در این مورد چنین می فرماید : إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا.) ؛کسانی که ایمان آوردند وعمل صالح انجام دادند خداوند رحمان محبت آنان را در دلها می افکند ».کلمه ود »و مودت »به معنای محبت است ،

در این آیه شریفه وعده جمیلی از ناحیه خدای تعالی آمده که بزودی برای کسانی که ایمان آورده وعمل صالح می کنند ،مودتی در دلها قرار می دهد ،ودیگر مقید نکرده کدام دلها خودشان یا دلهای دیگران ؟ آیا در دنیا ،ویا در آخرت ویا در بهشت ؟وچون مقید نکرده ،وجهی ندارد آن را مانند بعضی ها مقید به بهشت کنیم وبه قول بعضی دیگر مقید به قلوب همه مردم در دنیا کنیم ،ویا مقید به قیودی دیگر بسازیم.) -تقوی :

دومین عاملی که باعث آبرومندی انسان می شود تقوی است خداوند متعال در این مورد می فرماید : إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» ؛گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست ؛همانا خداوند دانا و آگاه است .»

-توکل :

سومین عاملی که باعث آبرومندی یک فرد می شود توکل است خداوند متعال می فرماید: وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ هرکه بر خدا توکل کند خدااورا کفایت خواهد کرد ».منظور از توکل بر خدا ،این است که انسان تلاشگر کار خود را به او واگذارد وحل مشکلات خویش را از او بخواهد ،خدائی که از تمام نیازهای او آگاه است ،خدائی که نسبت به او ،رحیم ومهربان است ،وخدائی که قدرت به حل هر مشکلی دارد .کسی که دارای روح توکل است ،هرگز یاس ونومیدرابه خود را نمی دهد ،در برابر مشکلات احساس ضعف وزبونی نمی کند ،در برابر حوادث سخت ،مقاوم است ،وهمین فرهنگ وعقیده چنان قدرت روانی به او می دهد که می تواند بر مشکلات پیروز شود ،واز سوی دیگرامداد غیبی که به متوکلان نوید داده شده است ،به بار او می آید ،واو را از شکست وناتوانی رهایی می بخشد.

4-صبر : صبر یکی دیگر از عواملی است که باعث آبرومندی انسان می شود .قرآن مجید روی صبروشکیبائی در برابر مشکلات وافراد لجوج ومعاند تکیه می کند ،مکررد رمکررقرآن مجید هم به پیامبر بزرگ اسلام ،وهم به عموم مؤمنان این مسأله مهم را خاطر نشان می سازد ،وتجربه های فراوان نیز نشان داده که غلبه وپیروزی از آن کسانی است که سهم بیشتری از صبر واستقامت دارند.) قرآن رمز موفقیت رهبران الهی را صبر و یقین به آیات خدا می داند : فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ ؛ و از آنها پیشوایانی بر گزیدیم که به فرمان ما هدایت می کردند به خاطر اینکه صبر نمودند و به آیات ما یقین داشتند. خداوند سبحان پیغمبر آدم رادر  به ثمر رسیدن هدف مقدسش همواره امر به صبر و شکیبایی در مقابل مشکلات می نماید : فاصبران وعد الله حق ؛ صبر کن همانا وعده خدا حق است.

فاصبران وعد الله حق ؛ صبر کن همانا وعده خدا حق است.

فو نیز  : َاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلا ؛ پس صبر کن ، صبرزیبا.

و نیز:  فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ ؛ صبر کن آنگونه که پیغمبران اولوالعزم صبر کردند.

اگر چه صفت صبر در مقابل نا ملایمات ، خود یکی از صفات پسندیده و نیکوی انسانی است ، لیکن آن صبری پسندیده تر و نیکو تر است که برای خدا انجام پذیرد وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ ؛و کسانی که برای رضایت خدا صبر می کنند زیرا صبر برای خدا ، نیروی فوق العاده ای به صابر می بخشد تا بهتر بتواند در مقابل فشار حوادث پایداری کند که قرآن از اینگونه صبر ها با عنوان ( صبر جمیل ) یاد کرده است خداوند متعال در این باره می فرماید : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

ای کسانی که ایمان آورده اید !(در برابر مشکلات وهوسها )استقامت کنید ؛ودر برابر دشمنان (نیز ،)پایدار باشید واز مرزهای خود ،مراقبت کنید واز خدا بپرهیزید ،شاید رستگار شوید .»

5- عمل صالح : عمل صالح یکی از عوامل است که باعث آبرومندی انسان می شود .ریشه های عمل صالح از ایمان سیراب می گردد .عمل صالح آن چنان مفهوم وسیعی وگسترده ای دارد که تمام فعالیتهای مثبت ومفید سازنده رادر همه زمنیه های عملی وفرهنگی واقتصادی وی ونظامی ومانند آن شامل می شود .خداوند سبحان می فرماید :من عمل صالحا من ذکرا اوانثی فلنحیینه حیاه طیبه» نتیجه عمل صالح رسیدن به حیات طیبه الهی است که بالاترین مقام والا برای مؤمن است» . قرآن مجید راه رشد و تعالی و راه جلوگیری از خسران و زیان انسان را عمل به یک منشور چهار ماده ای می داند که یکی از آنها عمل صالح می باشد :

  وَالْعَصْرِ *إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ *إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ: قسم به عصر که انسان همه در خسارت و زیانست ، مگر انان که به خدا ایمان اورده و نیکو کار شدند و بدرستی و راستی و پایداری در دین یکدیگر را سفارش کردند . » پروردگار متعال در قرآن کریم می فرماید : إِلا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ» پروردگار متعال در قرآن کریم می فرماید : إِلا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ» مگر آنکه (در سایه ایمان راستین )صبر واستقامت ورزیدند وکارهای شایسته انجام دادند ،که برای آنها ،آمرزش واجر بزرگی است .»

6-عفت : عفت یکی دیگر از عواملی است که باعث آبرومندی انسان می شود .قرآن کریم ،فلاح ورستگاری مردم رابه رعایت عفت وپاکدامنی توسط آنان منوط ساخته وکسانی راکه مقید به رعایت عفاف در روابط جنسی نباشد ،ظلم دانسته وازنیل به فوز وفلاح بر کنارشان داشته است .این مطلب که از زبان یوسف (علیه السلام )صادر شده واز جانب خداوند متعال بر آن صحه گذاشته شد ،مربوط به زمانی است که زلیخا با بستن درها،اورابه سوی خود دعوت کرده ولی یوسف (علیه السلام )از آنکه آلوده به گناه شود ،به خدا پناه برد واذعان نمود که اگر تن به گناه سپارد از ظالمان است وبه رستگاری نخواهد رسید وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (اگر یوسف (علیه السلام ) با اجابت خواسته  ی همسر عزیز مصر ،رستگار نشود ،بی گمان همسر عزیز مصر ،با ابتکار این پیشنهاد وعملی نمودن میل خود ،از فلاح ورستگاری فاصله بیشتری خواهد داشت .جالب توجه آن است که تنها کام جویی جنسی از راه غیر الهی ،مقدمات وبعد دوری از رحمت خدا را فراهم نمی کند ،بلکه حتی مراتب پائین تر وحتی ترغیب وتشویق دیگران به ی نیازهای غریزی در خارج از چار چوب شرعی ،خشم وغضب الهی را به همراه خواهد داشت . همسر لوط پیامبر (علیه السلام )،خود اهل معاشرت های جنسی آزاد نبودولی فرموده ی امام صادق علیه السلام از آن رو که دیگران رابه عمل زشت ومنافی عفت همجنس بازی ترغیب می کرد وهر گاه میهمانی به منزل همسرش وارد می شدند ،باسوت زدن ،مردم را از حضور آنان آگاه می کرد و آنان نیز به سوی منزل لوط علیه السلام روانه می شدند ،به عذاب الهی گرفتار شد واز نجات یافتگان خانواده ی لوط علیه السلام جدا گردید.) باتوجه به الگوهای منفی ذکر شده رابطه ی بین عفاف ورستگاری کاملا مشخص می شود ،اما خداوند متعال تنها به این الگو بسنده نکرده است وبا توجه به الگوهای مثبت نیز به بررسی رابطه بین عفاف ورستگاری پرداخته است .خداوند متعال در قرآن کریم مسئله ی عفت وپاکدامنی حضرت مریم (س)رامورد توجه ویژه قرار داده است ودر این باره می فرماید : وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ».»؛و آن (زن را یاد کن )که خودرا پاک دامن نگاهداشت ،واز روح خویش دراو دمیدیم واو وپسرش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم .»ودر جای دیگر ،یکی از مهمترین عواملی را که بواسطه ی آن مریم (س)به عنوان الگو نه تنها برای ن بلکه برای همه ی مردم معرفی شده ،عفاف وپاکدامنی او دانسته وفرموده است : وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ *وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا» وبرای کسانی که ایمان آورده اند،خدا همسر فرعون ومریم دخت عمران را ،مثل آورده ،همان کسی که خودرا پاکدامن نگه داشت ودر او از روح خود دمیدیم .» در تفسیر قمی در بیان شدت عفاف مریم (س)از علی بن ابراهیم روایت شده که ایشان در تفسیر جمله ی التی اخضت فرجها »گفته است :مریم آنچنان عفیف بود که احدی او را ندید»

به نقل از تفسیر مراغی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرماید :یا معشر الشباب ان استطاع منکم الباءفلیتزوج خانه اغص للبصرواحصن للفرج ومن لم یستطع فعلیه بالقبوم» تعبیر به عفت در اینجا ممکن است به معنی وسیع آن استعمال شده ویا ممکن است در مقابل شکم پرستی وشهوت جنسی به کار رفته باشد .امام باقر علیه السلام می فرمایند :ما عبد الله بشی ءافضل من عفه بطن وفرج »؛هیچ عبادتی در پیشگاه خداوند ،برتر از عفت در برابر شکم ومسایل جنسی نیست»

7- علم : علم یکی دیگر از عواملی است که باعث آبرومندی فرد می شود که خداوند به پیامبرش می فرماید:   . وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا بگو پروردگار من بر علم من بیفزا . و نیز خداوند متعال

می فرماید : یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ »» ؛اگر چنین کنید خدا آن کسانی از شما را که ایمان آورده واز نعمت ارجد ای دانش وبینش بهره ور شده اند ،درجات پر شکوهی می بخشد و آنان از دیگران بلند مرتبه می شوند.»

تعبیر به درجات »(به صورت نکره وبا صیغه جمع اشاره به درجات عظیم ووالائی است که خداوند به اینگونه افراد که علم وایمان را توأما دارا هستند می دهد با اینکه خداوند در مورد مجاهدان ورزمندگان می فرماید : فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً» یعنی درجه ای بزرگترین به مجاهدان عنایت می شود واما نسبت صاحب علم خداوند تعبیر به درجات بزرگ وعظیم می فرماید .

8-شرم وحیا : هشتمین عاملی که باعث آبرومند ی می شود ،شرم وحیا است ،این صفت بسیار پسندیده ،وشایسته از بزرگترین زیورهای انسان به شمار می رود ،به ویژه در ن بسیار مطلوب است .بانوی با حیا وشرم نه تنها برای جامعه اسلامی ضرر وفساد اخلاق ندارد که جامعه در سایه چنین نی ،رنگ فضیلت وعفت به خود می گیرند وبانوی عفیف وپاکدامن مورد احترام مردم می باشد .چنانچه خداوند متعال می فرماید : قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَبه مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان )فرو گیرد ،وعفاف خود را حفظ کنند ؛این برای آنان پاکیزه تر است ؛خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است »از جمله ذالک ازکی اهم »استفاده می شود که حفظ حیا ءوعفاف مایه رشد وکمال و آبروی برای انسان می شود .

حجاب یکی از مظاهر حیا وعفت ن است که رعایتش جلو بسیاری از مفاسد را می گیرد بر عکس وقاحت وبی حیایی وبی عفتی وبی عفتی آثار زیانباری برای فرد واجتماع دارد.

ودرروایات از چنین افراد به شدت نکوهش شده وکسانی که از طریق مسخرگی ومطربی وبردن آبروی اشخاص وبد زبانی و.(که همه از آثار بی حیایی است )امرا معاش وزندگی می کنند ،از پست ترین طبقات مردم می باشند .در منابع روایی پیوند ناگستنی وجدایی ناپذیر بین ایمان وحیا است که گویا این دو مترادف هم هستند امام صادق علیه السلام می فرماید :الحیاءمن الایمان والایمان فی الجنه» حیا از ایمان وجایگاه ایمان بهشت است ودر جای دیگر امام باقر یا امام صادق علیه السلام می فرماید :الحیا ءوالایمان مقرونان فی قرن فاذا ذهب احد هما تبعه صاحبه» حیا وایمان همراه وهمدوش هم هستند وچون یکی از آنها برود ،دیگری نیز می رود.

10-صدقه : دهمین و آخرین عاملی که باعث آبرومندی انسان از دید گاه قرآن ،صدقه است .خداوند متعال در قرآن مجید به اهمیت این موضوع پرداخته از جمله در این آیه قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ »  گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان )،وعفو (وگذشت از خشونتهای آنها )،از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد بهتر است ؛وخداوند ،بی نیاز وبردبار است .»

وهمچنین خداوند متعال از آثار فردی واجتماعی صدقه می فرماید : خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» از اموال آنها صدقه ای (بعنوان زکات )بگیر ،تا بوسیله آن ،آنها را پاک سازی وپرورش دهی ؛و(به هنگام گرفتن زکات ،)به آنها دعا کن ؛که دعای تو ،مایه آرامش آنهاست ؛خداوند شنواوداناست .»همانطوری که از این آیه مشخص می شود صدقه و آثار آن آنقدر مهم است که فرد صدقه دهنده مشمول درود ودعای خیر پیامبر (صلی الله و علیه و آله )قرار می گیرد وبا این عملش نوید پاک وپاکیزه شدن رااز منادی حق در قالب وحی می شنود ودر ادامه می فرماید : أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» آیا نمی دانستید که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد ،وصدقات را می گیرد ،وخداوند توبه پذیر ومهربان است ؟!»

ب)عزت و آبرومندی از دیدگاه روایات :

1- انصاف :

انصاف اولین عاملی است که باعث آبرومندی انسان از دیدگاه روایات می شود که سخنان ذیل را بیشتر توضیح می دهد .قال امیر المؤمنین علیه السلام فی کلام له الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزء ه الله الاعزا؛امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده است :همانا هر کسی با مردم به انصاف رفتار کند ،خداوند عزتش را می افزاید .

قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم من واسی الفقیر من ماله وانصف الناس من نفسه فذلک المؤمن حقا ؛رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند :هر کس فقیری را در مالش شریک کند وبا مردم انصاف ورزد ،به راستی مؤمن است .

 

 

2-قناعت : دومین عامل که باعث آبرومندی می شود قناعت است حدیث زیر از کتاب گنجینه معارف نوشته شهرضا محمد رحمتی برگرفته شده است که :قال النبی صلی الله علیه و آله عز المؤمن استغناوه عن الناس وفی القناعه الحریه والغر ؛ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود :عزت مردم باایمان در بی نیازی از مردم است و آزادی وشرافت در پرتوی قناعت به دست می آید .ودیگر سخن اقنع تعز»

امام علی علیه السلام :قانع باش ،تا عزیز گردی .»

3-ذلت در برابر خدا : سومین عامل که باعث آبرومندی یک فرد مؤمن می شود ذلت در برابر خداست .که امام علی علیه السلام می فرماید : اعلم انه لاعز لمن لا یتذلل لله تبارک وتعالی ولارفعه لمن لم یتواضع لله عزوجل؛بدان که عزتمند نیست کسی که در برابر خدا ذلیل نباشد ،وبلندی نیابد کسی که در برابرخدا افتادگی نکند .

4-عزت در بندگی خدا :

بالاترین عزت ،عزت در بندگی خداوند است به طوری که در این حدیث اوحی الله تعالی الی داود علیه السلام :یا داود ،انی وضحت العز فی طاعتی ،وهم یطلبونه فی خدمه السلطان فلا یجدونه ؛خداوند متعال به داود علیه السلام وحی فرمود :ای داود !من عزت رادر طاعت از خود قرار دادم ،ولی مردم آن را در خدمت به سلطان جستجو می کنند واز این رو نمی یابندش .وهمچنین العزیز نعبیر الله ذلیل امام علی علیه السلام :عزیز شده به وسیله غیر خدا ،ذلیل است ونیزفی المناجاه الهی !کفی لی عزاان ا لک عبدا،وکفی بن فخرا ان ی لی ربا امام علی علیه علی علیه السلام در مناجات الهی !همین عزت مرا بس که بنده تو هستم وهمین افتخار مرا بس که تو خداوندگار من هستی .

 

5-عزت طاعت نه خواری معصیت : پنجمین عامل که در روایات برای آبرومندی ذکر شده عزت در طاعت است نه خواری معصیت .چنانچه امام صادق علیه السلام می فرماید :من ارادعزابلا عشیره ،وغنی بلامال ،وهیبته بلا سلطان فلینقل من ذل معصیته الله الی عز طاعته هرکه می خواهد بی آن که ایل وتباری داشته باشد عزتمند باشد وبدون آن که مال وثروتی داشته باشد بی نیاز باشد وبدون آن که قدرتی داشته باشد ،دارای اهمیت وشکوه باشد ،باید از خواری معصیت خدا به عزت طاعت او در آید.

استهزاء : یکی از اصولی که مسلمانان باید درباره یکدیگر رعایت کنند ادب و احترام به شخصیت و آبروی فرد فرد همنوعان است از این رو نباید ،یکدیگر را مسخره نمایند وعواطف هم را جریحه دار سازند ؛مقام ومنزلت افراد در نظرها متفاوت است از این رو خداوند متعال می فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ»   ای اهل ایمان هرگز نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند شاید آنها بهتر از    آنها  (مسخره کننده ها) باشند و(مسخره نکنند )زنهائی زنهای دیگر راشاید آنها بهتر از آنها باشند .» استهزاءاز ریشه هزی به معنای بر کسی خندیدن ،ریشخند کردن ،دست انداختن ،مسخره نمودن ،ضعیف وحقیر شمردن ،وانکار چیزی کردن است.

واژه سخریه »به مفهوم ،به ریشخند گرفتن واستهزاءنمودن است .به باور مجاهد »منظور این است که :هرگز ثروتمندی حق ندارد انسان محرومی را به خاطر فقر ونیازش مسخره کند ،چه بسا آن فقیر در پیشگاه خدا از آن ثروتمندی که به ظاهر شریف و آراسته جلوه می کند ،مقام ومرتبه ای والاتر وبالاتر داشته باشد واز او بسیار انسان ترزندگی کند .

(ودر بخش آخر آیه آمده است که ولا نساءمن نساء عسی ان یکن خیر امنهن»؛همچنین هیچ گروهی از ن نباید ن دیگر رامورد سخره قرار دهند ؛در اینجامخاطب مؤمنانند ،اعم از مردان ون ،قرآن به همه هشدار می دهد که از این عمل زشت بپرهیزند ،چرا که سر چشمه استهزاء وسخره همان حس خود برتری بینی وکبر وغرور است که عامل بسیاری از جنگهای خونین در طول تاریخ بوده .هیچ کس نمی تواند بگوید :من در پیشگاه خدا از همه برترم ،وبه همین دلیل تحقیر دیگران وخود رابرتر شمردن یکی از بدترین کارها ،وزشت ترین عیو ب اخلاقی است که باز تاب آن در تمام زندگی انسانها ممکن است آشکار شود) (توجه به ارزشهای نهفته در وجود مؤمنان ،مانع حقیر شمردن واستهزاءآنان می شود وخود برتر بینی وغرور ،ریشه استهزاگری نسبت به دیگران است خداوند برای باز داشتن مؤمنان از تمسخر یکدیگر آنان را به این حقیقت توجه داده است که در مورد هر مؤمن ،این احتمال را بدهند که او دارای ارزشهایی برتر از ایشان است .از این نکته استفاده می شود که ریشه تمسخر ،نادیده گرفتن ارزش دیگران وخود برتر بینی است.

کیفر تمسخر : خداوند متعال برای کسانی که دیگران را مورد تمسخر قرار داده مجازاتی را تعیین کرده ودر قرآن کریم می فرماید : الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار ،در صدقاتشان عیبجویی می کنند ،وکسانی را که (برای انفاق خدا )جز به مقدار (ناچیز )توانایی خود دسترسی ندارند ،مسخره می نمایند ،خدا آنها را مسخره می کند ؛(وکیفر استهزاءکنندگان رابه آنها می دهد ؛)وبرای آنها عذاب دردناکی است !»جمله سخر الله منهم »،(خداوند آنها را مسخره می کند )به این معنی نیست که خداوند اعمالی مانند آنان انجام می دهد ،بلکه همانگونه که مفسران گفته اند:منظور این است که مجازات استهزاءکنندگان را به آنها خواهد داد ،ویا آنچنان با آنها رفتار می کند که همچون استهزاءشدگان تحقیر شوند !.شک نیست که عدد سبعین (هفتاد )در آیات فوق برای (تکثیر )است نه برای تعداد »به عبارت دیگر مفهوم آیه این است که هر قدر برای آنها استغفار کنی خداوند آنان را نمی بخشد ،درست مانند کسی که به دیگری می گوید :اگر صد بار هم اصرار کنی قبول نخواهم کرد ،مفهوم این سخن این نیست که اگر یکصد ویکبار اصرار کنی می پذیرم ،بلکه منظور این است که مطلقا نخواهم پذیرفت واین گونه تعبیر در حقیقت برای تاکید مطلب است آن که گفتار یا کردار یا صفات وخلقت مردم را وسیله استهزاء وتمسخر می سازد از ویژگیهای انسانی بسیار دور واز صفات الهی بی بهره است .آنان که بهره ای از ایمان داشته باشند هرگز آلوده به این ویژگیها نشوند .اسباب استهزاء ،اهانت ،وتحقیر دیگران است که با لطبع پیوند ایمانی ودوستیها را بریده و سبب دشمنی می شود .

عیب جویی : دومین عاملی که باعث از بین رفتن آبروی یک فرد مؤمن می شود عیب جویی است که از دو دید گاه مورد بررسی قرار می دهیم :الف )عیب جویی از دیدگاه قرآن ب)عیب جویی از دید گاه روایات

الف )عیب جویی از دید گاه قرآن : خداوند متعال در قرآن می فرماید : وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» ویکدیگر را مورد طعن وعیب جویی قرار ندهید.»(لا تمزوا»از ماده لمز»بروزن طنز»به معنی عیب جوئی وطعنه زدن است جالب اینکه قرآن در این آیه با تعبیر انفسکم »به وحدت ویکپارچگی مؤمنان اشاره کرده واعلام می دارد که همه مؤمنان به منزله نفس واحدی هستند واگر از دیگری عیب جویی کنید در واقع از خودتان عیب جویی کرده اید.) ونیز در این آیه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» ؛به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند پس همیشه بین برادران ایمانی خود صلح دهید وخدا ترس وپرهیزگار باشید ،باشد که مورد لطف ورحمت الهی گردید .»(خداوند همه مؤمنان را برادر یکدیگر وعضو یک خانواده معرفی کرده است ؛در این آیه از یک سوبه مؤمنان تذکر داده است که برای دیگر مؤمنان عیب نجویید واز سوی دیگر به آنان یاد آور شده است که در نظام واحد این خانواده ،عیب گرفتن برای دیگری ،در حقیقت معیوب ساختن خویشتن است .عیب جویی انسان از دیگران زمینه قرار گرفتن در معرض عیب جویی متقابل آنان ،چون عیب جویی از دیگران ،باعث انگیزش آنان به اقدام متقابل می شود ،پس در حقیقت عیب جویی از دیگران ،عیب جوی از خود است) عیب جویی از خویشتن بسیار پسندیده واز پایه های تکامل روحی هر فرد محسوب می شود ؛یعنی انسان با مشاهده خود در آیینه خود شناسی »وکشف عیوب ونقایص اخلاقی وبر طرف کردن آنها قدم سهمی در جهت رشد وتکامل خود بر می دارد .گاهی عیب جویی از دیگران به عمل می آید که دو گونه است :

1- برای راهنمایی مردم به کارهای نیک ومتوجه ساختن آنان به معایب کار خود ودر نتیجه بر طرف کردن آن عیوب است که این نیز پسندیده وقابل تحسین است واز وظایف مذهبی وانسانی به شمار می آید .

2- گاهی انگیزه عیب یابی وذکر بیان آن تحقیر وکاستن از ارزش وموقعیت اجتماعی آنان ویا تسکین احساس حقارت خویش است وگاهی غرور وخود خواهی وحس جاه طلبی انگیزه آن است .ودر نتیجه زبان بدگویی مردم را می گشایند وبا این خصلت ناپسند صفا وصمیمیت را از بین می برند ودوستی وصداقت را به دشمنی تبدیل می کنند .این نوع عیب جویی در اسلام نهی شده است .) عیب جویی مردم کردن از علامات جناثت نفس ودنائت طبع عیبناک بودن است .چون هر عیب داری ،طالب اظهار عیوب مردم است .

به تجربه ثابت است که هر کس بنای عیب جویی مردم نهاد ،ایشان را رسوا کرده وخود را بی اعتماد ،پس احمق کسی است که خود به هزار عیب آلوده ،وسر تاپای او را معصیت فرا گرفته چشم از عیب خود پوشانیده وزبان به عیوب مردم گشاده است» وهمچنین در باز گویی عیب دیگران حرام ومایه آبروریزی آنان می شود چنانچه خداوند متعال می فرماید : هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» کسی که بسیار عیب جویی وسخن چین است .» هماز »از ماده همز (بروزن طنز )به معنی غیبت کردن وعیب جویی نمودن است .مشاءبنمیم »کسی است که برای بر هم زدن وفساد در میان مردم وایجاد خصومت ودشمنی رفت وآمد می کند باید توجه داشت که این هردو وصف به صورت صیغه مبالغه آمده که از نهایت اصرار آنها در این کارهای زشت حکایت می کند .خداوند متعال در مقابل این عمل پاسخ می دهد و می فرماید : سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ »

به زودی بر بینی وخرطوم او علامت وداغ ننگ می نهیم »(این تعبیری است گویا ورسا بر نهایت ذلیل ساختن آنها ،زیرا اولا »تعبیر به خرطوم »بینی که تنها در مورد خوک وفیل گفته می شود تحقیر روشنی برای آنهاست ،ثانیا »بینی در لغت عرب معمولا کنایه از بزرگی وعزت است همان گونه که در فارسی وقتی می گوئیم بینی او به خاک بمالید دلیل بر این است که عزت او را بر باد دهید ثالثا »علامت گذاردن مخصوص حیوانات است ،حتی در حیوانات در صورت آنها مخصوصا بر بینی آنها علامت گذاری نمی شود ،ودر اسلام نیز این کار نهی شده است ،همه اینها با بیانی رسا می گوید :خداوند این چنین افراد طغیانگرخود خواه م سر کشی را چنان ذلیل می کند و رسوائی آنهارا در همه جا به صدا در می آورد که عبرت همگان گردند .وتاریخ اسلام نیز گواه بر این معنی است که این دسته از مخالفان لجوج با پیشرفت اسلام چنان خوار وذلیل شدند که نظیر ومانند نداشت ،ورسوایی درآخرت از آن هم بیشتر است.)

وای بر عیب جویان مسخره کننده :

 

به نام خدا

جایگاه مؤمن: اصلا آبرو وحیثیت مؤمن یعنی چه ؟آبرو و حیثیت یک مؤمن یعنی عزت واحترام به او ،آبرو وحیثیت مؤمن از جان او هم محترم تر است .انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای این قانون قرار گیرد ومحفوظ باشد :جان ،مال ،ناموس وآبرو .آیات قرآن وروایات اسلامی نشان می دهد که آبرو وحیثیت افراد همچون مال وجان آنهاست بلکه از بعضی جهات مهمتر است .

وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ *إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ *

فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ » ؛آنها کسانی هستند که فروج  خویشتن را از بی عفتی حفظ می کنند .مگر بر جفتهاشان یا کنیزان ملکی متصرفی آنها که هیچگونه ملامتی (در مباشرت این ن )بر آنها نیست وکسیکه غیر این (ن حلال )رابه مباشرت طلبد البته ستمکار ومتعدی خواهد بود .)

یکی ازویژگی هایی که از رفتن ابرو جلوگیری میکند پاک دامنی است

. وَالَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَلا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا» ؛و آنان هستند که با خدای یکتا کسی راشریک نمی خوانند ونفس محترمی را که خدا حرام کرده بقتل نمی رسانند وهرگز گرد عمل نمی گردند هر که این عمل کند کیفرش را خواهد یافت .» آنها کسانی هستند که دامان عفتشان هرگز آلوده نمی شود و نمی کنند »ولایزنون» آنها بر سر دو راهی کفر وایمان را انتخاب می کنند ،وبر سر دو راهی امنیت وناامنی جانها ،امنیت را ،وبر سر دو راهی پاکی وآلودگی ،پاکی را ،آنها محیطی خالی از هر گونه شرک وناامنی وبی عفتی وناپاکی باتلاش وکوشش خود فراهم می سازند

اهمیت حفظ ابرو : حفظ آبرو آنقدر اهمیت وارزش دارد که خداوند متعال در آیه نور سوره مبارکه نور می فرماید : إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ».

: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ».همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در میان مؤمنان آشکار شود ،عذاب دردناکی است ».وهمچنین در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمودند :من طلب الدنیا حلالا استعفافا عن المسأله وسعیا علی عیاله وتعطفها علی جاره لقی الله ووجهه کالقمر لیله البدر ؛یعنی کسی که از پی مال مشروع برود برای آنکه آبروی خود را از ذلت سوال مصون نگه دار ،عائله خویش را اداره کند وبه همسایه خود کمک کند ،در پیشگاه خداوند سر بلند ورو سفید است وصورتش مانند ماه تمام می درخشد وسخن دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به نقل از کتاب شرح وتفسیر دعای مکارم الاخلاق از صحیفه سجادیه ،بخش دوم نوشته محمد تقی فلسفی این است که :ایها الناس ان دماءکم واعراضکم علیکم حرام الی تلقواربکم ؛ای مردم !خون ومال و آبروی شما حرمت دارد تا قیام قیامت .وهمچنین عن ابی عبد الله علیه السلام قال :ان الله فوض الی المؤمن  اموره کلها و لم یفوض الله ان یذل نفسه الم تر ان عزو جل لطهفا یقول الله العزه  ولرسوله و للمؤمنین و المؤمن نیبغی له ان ی عزیزاولای ذلیلا » ؛امام صادق علیه السلام فرمودند :خداوند تمام امور مؤمنین را به خودشان تفویض فرموده اما ذلیل ساختن رابه آنان واگذار ننموده است .ندیدی کلام خدا را که در این مقام فرموده :عزت برای خدا ورسول خدا و مؤمنین است ،مؤمن ،شایسته ی عزت است ونباید خوار وذلیل شود .به نظر مردان بزرگ ومربیان عالی قدر بشر ،زندگی زمانی ارزش دارد که با عزت وشرافت طی شود ،اگر زندگی آمیخته به خواری وذلت گردد به نظر آن مربیان بزرگ ،مرگ از آن حیات بهتر وبرتر است.) ونیز امام علی علیه السلام می فرماید :المنیته ولاالذنیه.) در آغوش مرگ قرار گرفتن وجان سپردن بهتر از زندگی کردن با خواری وذلت است وهمچنین در سخنان عن مولانا الحسین علیه السلام قال :موت فی عز خیر من حیاه فی ذل.)حضرت حسین بن علی علیه السلام فرمود ه: مرگ در عزت ،بهتر از حیات وزندگی در ذلت است .از این سخنان نتیجه می گیریم که حفظ آبروی مؤمن بقدری اهمیت دارد که خداوند در پاره ای اوقات ،خطاهای انسان مؤمن را از ملائکه نیز پوشیده است تا ما حدود الهی را بشناسیم وحقوق اورا رعایت کنیم ،تا پیش او وبقیه آبرومند شویم ،آنگاه او آبروی ما را پیش هیچ کس نریزد واگر یک وقتی پای ما لغزید ،نمی گذارد آن ملائکه هم بفهمند !چه رسد به دیگران ،حتی وجود مبارک پیامبر اعظم ،حال که به اهمیت این موضوع بر اساس آیه قرآن وسخنان ائمه علیه السلام آگاه شدیم به بررسی عواملی می پردازیم که باعث حفظ وتحکیم هر چه بیشتر این موضوع می شود.

عوامل آبرومندی :

عوامل آبرومندی انسان را از دو دید گاه مورد بررسی قرار می دهیم :

الف ) عزت و آبرمندی از دید گاه قرآن.

ب)عزت وآبرومندی از دیدگاه روایات .

خداوند متعال در قرآن کریم برای آبرومندی انسان عواملی را ذکر کرده که در ذیل به توضیح هر یک از آنها می پردازیم :

1)ایمان :

اولین عاملی که باعث آبرومندی انسان می شود ایمان است، ایمان سبب آبرومندی ومحبوب شدن در دلها مردم می شود که خداوند در این مورد چنین می فرماید : إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا.) ؛کسانی که ایمان آوردند وعمل صالح انجام دادند خداوند رحمان محبت آنان را در دلها می افکند ».کلمه ود »و مودت »به معنای محبت است ،

در این آیه شریفه وعده جمیلی از ناحیه خدای تعالی آمده که بزودی برای کسانی که ایمان آورده وعمل صالح می کنند ،مودتی در دلها قرار می دهد ،ودیگر مقید نکرده کدام دلها خودشان یا دلهای دیگران ؟ آیا در دنیا ،ویا در آخرت ویا در بهشت ؟وچون مقید نکرده ،وجهی ندارد آن را مانند بعضی ها مقید به بهشت کنیم وبه قول بعضی دیگر مقید به قلوب همه مردم در دنیا کنیم ،ویا مقید به قیودی دیگر بسازیم.) -تقوی :

دومین عاملی که باعث آبرومندی انسان می شود تقوی است خداوند متعال در این مورد می فرماید : إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» ؛گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست ؛همانا خداوند دانا و آگاه است .»

-توکل :

سومین عاملی که باعث آبرومندی یک فرد می شود توکل است خداوند متعال می فرماید: وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ هرکه بر خدا توکل کند خدااورا کفایت خواهد کرد ».منظور از توکل بر خدا ،این است که انسان تلاشگر کار خود را به او واگذارد وحل مشکلات خویش را از او بخواهد ،خدائی که از تمام نیازهای او آگاه است ،خدائی که نسبت به او ،رحیم ومهربان است ،وخدائی که قدرت به حل هر مشکلی دارد .کسی که دارای روح توکل است ،هرگز یاس ونومیدرابه خود را نمی دهد ،در برابر مشکلات احساس ضعف وزبونی نمی کند ،در برابر حوادث سخت ،مقاوم است ،وهمین فرهنگ وعقیده چنان قدرت روانی به او می دهد که می تواند بر مشکلات پیروز شود ،واز سوی دیگرامداد غیبی که به متوکلان نوید داده شده است ،به بار او می آید ،واو را از شکست وناتوانی رهایی می بخشد.

4-صبر : صبر یکی دیگر از عواملی است که باعث آبرومندی انسان می شود .قرآن مجید روی صبروشکیبائی در برابر مشکلات وافراد لجوج ومعاند تکیه می کند ،مکررد رمکررقرآن مجید هم به پیامبر بزرگ اسلام ،وهم به عموم مؤمنان این مسأله مهم را خاطر نشان می سازد ،وتجربه های فراوان نیز نشان داده که غلبه وپیروزی از آن کسانی است که سهم بیشتری از صبر واستقامت دارند.) قرآن رمز موفقیت رهبران الهی را صبر و یقین به آیات خدا می داند : فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ ؛ و از آنها پیشوایانی بر گزیدیم که به فرمان ما هدایت می کردند به خاطر اینکه صبر نمودند و به آیات ما یقین داشتند. خداوند سبحان پیغمبر آدم رادر  به ثمر رسیدن هدف مقدسش همواره امر به صبر و شکیبایی در مقابل مشکلات می نماید : فاصبران وعد الله حق ؛ صبر کن همانا وعده خدا حق است.

فاصبران وعد الله حق ؛ صبر کن همانا وعده خدا حق است.

فو نیز  : َاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلا ؛ پس صبر کن ، صبرزیبا.

و نیز:  فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ ؛ صبر کن آنگونه که پیغمبران اولوالعزم صبر کردند.

اگر چه صفت صبر در مقابل نا ملایمات ، خود یکی از صفات پسندیده و نیکوی انسانی است ، لیکن آن صبری پسندیده تر و نیکو تر است که برای خدا انجام پذیرد وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ ؛و کسانی که برای رضایت خدا صبر می کنند زیرا صبر برای خدا ، نیروی فوق العاده ای به صابر می بخشد تا بهتر بتواند در مقابل فشار حوادث پایداری کند که قرآن از اینگونه صبر ها با عنوان ( صبر جمیل ) یاد کرده است خداوند متعال در این باره می فرماید : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

ای کسانی که ایمان آورده اید !(در برابر مشکلات وهوسها )استقامت کنید ؛ودر برابر دشمنان (نیز ،)پایدار باشید واز مرزهای خود ،مراقبت کنید واز خدا بپرهیزید ،شاید رستگار شوید .»

5- عمل صالح : عمل صالح یکی از عوامل است که باعث آبرومندی انسان می شود .ریشه های عمل صالح از ایمان سیراب می گردد .عمل صالح آن چنان مفهوم وسیعی وگسترده ای دارد که تمام فعالیتهای مثبت ومفید سازنده رادر همه زمنیه های عملی وفرهنگی واقتصادی وی ونظامی ومانند آن شامل می شود .خداوند سبحان می فرماید :من عمل صالحا من ذکرا اوانثی فلنحیینه حیاه طیبه» نتیجه عمل صالح رسیدن به حیات طیبه الهی است که بالاترین مقام والا برای مؤمن است» . قرآن مجید راه رشد و تعالی و راه جلوگیری از خسران و زیان انسان را عمل به یک منشور چهار ماده ای می داند که یکی از آنها عمل صالح می باشد :

  وَالْعَصْرِ *إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ *إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ: قسم به عصر که انسان همه در خسارت و زیانست ، مگر انان که به خدا ایمان اورده و نیکو کار شدند و بدرستی و راستی و پایداری در دین یکدیگر را سفارش کردند . » پروردگار متعال در قرآن کریم می فرماید : إِلا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ» پروردگار متعال در قرآن کریم می فرماید : إِلا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ» مگر آنکه (در سایه ایمان راستین )صبر واستقامت ورزیدند وکارهای شایسته انجام دادند ،که برای آنها ،آمرزش واجر بزرگی است .»

6-عفت : عفت یکی دیگر از عواملی است که باعث آبرومندی انسان می شود .قرآن کریم ،فلاح ورستگاری مردم رابه رعایت عفت وپاکدامنی توسط آنان منوط ساخته وکسانی راکه مقید به رعایت عفاف در روابط جنسی نباشد ،ظلم دانسته وازنیل به فوز وفلاح بر کنارشان داشته است .این مطلب که از زبان یوسف (علیه السلام )صادر شده واز جانب خداوند متعال بر آن صحه گذاشته شد ،مربوط به زمانی است که زلیخا با بستن درها،اورابه سوی خود دعوت کرده ولی یوسف (علیه السلام )از آنکه آلوده به گناه شود ،به خدا پناه برد واذعان نمود که اگر تن به گناه سپارد از ظالمان است وبه رستگاری نخواهد رسید وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (اگر یوسف (علیه السلام ) با اجابت خواسته  ی همسر عزیز مصر ،رستگار نشود ،بی گمان همسر عزیز مصر ،با ابتکار این پیشنهاد وعملی نمودن میل خود ،از فلاح ورستگاری فاصله بیشتری خواهد داشت .جالب توجه آن است که تنها کام جویی جنسی از راه غیر الهی ،مقدمات وبعد دوری از رحمت خدا را فراهم نمی کند ،بلکه حتی مراتب پائین تر وحتی ترغیب وتشویق دیگران به ی نیازهای غریزی در خارج از چار چوب شرعی ،خشم وغضب الهی را به همراه خواهد داشت . همسر لوط پیامبر (علیه السلام )،خود اهل معاشرت های جنسی آزاد نبودولی فرموده ی امام صادق علیه السلام از آن رو که دیگران رابه عمل زشت ومنافی عفت همجنس بازی ترغیب می کرد وهر گاه میهمانی به منزل همسرش وارد می شدند ،باسوت زدن ،مردم را از حضور آنان آگاه می کرد و آنان نیز به سوی منزل لوط علیه السلام روانه می شدند ،به عذاب الهی گرفتار شد واز نجات یافتگان خانواده ی لوط علیه السلام جدا گردید.) باتوجه به الگوهای منفی ذکر شده رابطه ی بین عفاف ورستگاری کاملا مشخص می شود ،اما خداوند متعال تنها به این الگو بسنده نکرده است وبا توجه به الگوهای مثبت نیز به بررسی رابطه بین عفاف ورستگاری پرداخته است .خداوند متعال در قرآن کریم مسئله ی عفت وپاکدامنی حضرت مریم (س)رامورد توجه ویژه قرار داده است ودر این باره می فرماید : وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ».»؛و آن (زن را یاد کن )که خودرا پاک دامن نگاهداشت ،واز روح خویش دراو دمیدیم واو وپسرش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم .»ودر جای دیگر ،یکی از مهمترین عواملی را که بواسطه ی آن مریم (س)به عنوان الگو نه تنها برای ن بلکه برای همه ی مردم معرفی شده ،عفاف وپاکدامنی او دانسته وفرموده است : وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ *وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا» وبرای کسانی که ایمان آورده اند،خدا همسر فرعون ومریم دخت عمران را ،مثل آورده ،همان کسی که خودرا پاکدامن نگه داشت ودر او از روح خود دمیدیم .» در تفسیر قمی در بیان شدت عفاف مریم (س)از علی بن ابراهیم روایت شده که ایشان در تفسیر جمله ی التی اخضت فرجها »گفته است :مریم آنچنان عفیف بود که احدی او را ندید»

به نقل از تفسیر مراغی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرماید :یا معشر الشباب ان استطاع منکم الباءفلیتزوج خانه اغص للبصرواحصن للفرج ومن لم یستطع فعلیه بالقبوم» تعبیر به عفت در اینجا ممکن است به معنی وسیع آن استعمال شده ویا ممکن است در مقابل شکم پرستی وشهوت جنسی به کار رفته باشد .امام باقر علیه السلام می فرمایند :ما عبد الله بشی ءافضل من عفه بطن وفرج »؛هیچ عبادتی در پیشگاه خداوند ،برتر از عفت در برابر شکم ومسایل جنسی نیست»

7- علم : علم یکی دیگر از عواملی است که باعث آبرومندی فرد می شود که خداوند به پیامبرش می فرماید:   . وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا بگو پروردگار من بر علم من بیفزا . و نیز خداوند متعال

می فرماید : یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ »» ؛اگر چنین کنید خدا آن کسانی از شما را که ایمان آورده واز نعمت ارجد ای دانش وبینش بهره ور شده اند ،درجات پر شکوهی می بخشد و آنان از دیگران بلند مرتبه می شوند.»

تعبیر به درجات »(به صورت نکره وبا صیغه جمع اشاره به درجات عظیم ووالائی است که خداوند به اینگونه افراد که علم وایمان را توأما دارا هستند می دهد با اینکه خداوند در مورد مجاهدان ورزمندگان می فرماید : فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً» یعنی درجه ای بزرگترین به مجاهدان عنایت می شود واما نسبت صاحب علم خداوند تعبیر به درجات بزرگ وعظیم می فرماید .

8-شرم وحیا : هشتمین عاملی که باعث آبرومند ی می شود ،شرم وحیا است ،این صفت بسیار پسندیده ،وشایسته از بزرگترین زیورهای انسان به شمار می رود ،به ویژه در ن بسیار مطلوب است .بانوی با حیا وشرم نه تنها برای جامعه اسلامی ضرر وفساد اخلاق ندارد که جامعه در سایه چنین نی ،رنگ فضیلت وعفت به خود می گیرند وبانوی عفیف وپاکدامن مورد احترام مردم می باشد .چنانچه خداوند متعال می فرماید : قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَبه مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان )فرو گیرد ،وعفاف خود را حفظ کنند ؛این برای آنان پاکیزه تر است ؛خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است »از جمله ذالک ازکی اهم »استفاده می شود که حفظ حیا ءوعفاف مایه رشد وکمال و آبروی برای انسان می شود .

حجاب یکی از مظاهر حیا وعفت ن است که رعایتش جلو بسیاری از مفاسد را می گیرد بر عکس وقاحت وبی حیایی وبی عفتی وبی عفتی آثار زیانباری برای فرد واجتماع دارد.

ودرروایات از چنین افراد به شدت نکوهش شده وکسانی که از طریق مسخرگی ومطربی وبردن آبروی اشخاص وبد زبانی و.(که همه از آثار بی حیایی است )امرا معاش وزندگی می کنند ،از پست ترین طبقات مردم می باشند .در منابع روایی پیوند ناگستنی وجدایی ناپذیر بین ایمان وحیا است که گویا این دو مترادف هم هستند امام صادق علیه السلام می فرماید :الحیاءمن الایمان والایمان فی الجنه» حیا از ایمان وجایگاه ایمان بهشت است ودر جای دیگر امام باقر یا امام صادق علیه السلام می فرماید :الحیا ءوالایمان مقرونان فی قرن فاذا ذهب احد هما تبعه صاحبه» حیا وایمان همراه وهمدوش هم هستند وچون یکی از آنها برود ،دیگری نیز می رود.

10-صدقه : دهمین و آخرین عاملی که باعث آبرومندی انسان از دید گاه قرآن ،صدقه است .خداوند متعال در قرآن مجید به اهمیت این موضوع پرداخته از جمله در این آیه قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ »  گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان )،وعفو (وگذشت از خشونتهای آنها )،از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد بهتر است ؛وخداوند ،بی نیاز وبردبار است .»

وهمچنین خداوند متعال از آثار فردی واجتماعی صدقه می فرماید : خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» از اموال آنها صدقه ای (بعنوان زکات )بگیر ،تا بوسیله آن ،آنها را پاک سازی وپرورش دهی ؛و(به هنگام گرفتن زکات ،)به آنها دعا کن ؛که دعای تو ،مایه آرامش آنهاست ؛خداوند شنواوداناست .»همانطوری که از این آیه مشخص می شود صدقه و آثار آن آنقدر مهم است که فرد صدقه دهنده مشمول درود ودعای خیر پیامبر (صلی الله و علیه و آله )قرار می گیرد وبا این عملش نوید پاک وپاکیزه شدن رااز منادی حق در قالب وحی می شنود ودر ادامه می فرماید : أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» آیا نمی دانستید که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد ،وصدقات را می گیرد ،وخداوند توبه پذیر ومهربان است ؟!»

ب)عزت و آبرومندی از دیدگاه روایات :

1- انصاف :

انصاف اولین عاملی است که باعث آبرومندی انسان از دیدگاه روایات می شود که سخنان ذیل را بیشتر توضیح می دهد .قال امیر المؤمنین علیه السلام فی کلام له الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزء ه الله الاعزا؛امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده است :همانا هر کسی با مردم به انصاف رفتار کند ،خداوند عزتش را می افزاید .

قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم من واسی الفقیر من ماله وانصف الناس من نفسه فذلک المؤمن حقا ؛رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند :هر کس فقیری را در مالش شریک کند وبا مردم انصاف ورزد ،به راستی مؤمن است .

 

 

2-قناعت : دومین عامل که باعث آبرومندی می شود قناعت است حدیث زیر از کتاب گنجینه معارف نوشته شهرضا محمد رحمتی برگرفته شده است که :قال النبی صلی الله علیه و آله عز المؤمن استغناوه عن الناس وفی القناعه الحریه والغر ؛ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود :عزت مردم باایمان در بی نیازی از مردم است و آزادی وشرافت در پرتوی قناعت به دست می آید .ودیگر سخن اقنع تعز»

امام علی علیه السلام :قانع باش ،تا عزیز گردی .»

3-ذلت در برابر خدا : سومین عامل که باعث آبرومندی یک فرد مؤمن می شود ذلت در برابر خداست .که امام علی علیه السلام می فرماید : اعلم انه لاعز لمن لا یتذلل لله تبارک وتعالی ولارفعه لمن لم یتواضع لله عزوجل؛بدان که عزتمند نیست کسی که در برابر خدا ذلیل نباشد ،وبلندی نیابد کسی که در برابرخدا افتادگی نکند .

4-عزت در بندگی خدا :

بالاترین عزت ،عزت در بندگی خداوند است به طوری که در این حدیث اوحی الله تعالی الی داود علیه السلام :یا داود ،انی وضحت العز فی طاعتی ،وهم یطلبونه فی خدمه السلطان فلا یجدونه ؛خداوند متعال به داود علیه السلام وحی فرمود :ای داود !من عزت رادر طاعت از خود قرار دادم ،ولی مردم آن را در خدمت به سلطان جستجو می کنند واز این رو نمی یابندش .وهمچنین العزیز نعبیر الله ذلیل امام علی علیه السلام :عزیز شده به وسیله غیر خدا ،ذلیل است ونیزفی المناجاه الهی !کفی لی عزاان ا لک عبدا،وکفی بن فخرا ان ی لی ربا امام علی علیه علی علیه السلام در مناجات الهی !همین عزت مرا بس که بنده تو هستم وهمین افتخار مرا بس که تو خداوندگار من هستی .

 

5-عزت طاعت نه خواری معصیت : پنجمین عامل که در روایات برای آبرومندی ذکر شده عزت در طاعت است نه خواری معصیت .چنانچه امام صادق علیه السلام می فرماید :من ارادعزابلا عشیره ،وغنی بلامال ،وهیبته بلا سلطان فلینقل من ذل معصیته الله الی عز طاعته هرکه می خواهد بی آن که ایل وتباری داشته باشد عزتمند باشد وبدون آن که مال وثروتی داشته باشد بی نیاز باشد وبدون آن که قدرتی داشته باشد ،دارای اهمیت وشکوه باشد ،باید از خواری معصیت خدا به عزت طاعت او در آید.

استهزاء : یکی از اصولی که مسلمانان باید درباره یکدیگر رعایت کنند ادب و احترام به شخصیت و آبروی فرد فرد همنوعان است از این رو نباید ،یکدیگر را مسخره نمایند وعواطف هم را جریحه دار سازند ؛مقام ومنزلت افراد در نظرها متفاوت است از این رو خداوند متعال می فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ»   ای اهل ایمان هرگز نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند شاید آنها بهتر از    آنها  (مسخره کننده ها) باشند و(مسخره نکنند )زنهائی زنهای دیگر راشاید آنها بهتر از آنها باشند .» استهزاءاز ریشه هزی به معنای بر کسی خندیدن ،ریشخند کردن ،دست انداختن ،مسخره نمودن ،ضعیف وحقیر شمردن ،وانکار چیزی کردن است.

واژه سخریه »به مفهوم ،به ریشخند گرفتن واستهزاءنمودن است .به باور مجاهد »منظور این است که :هرگز ثروتمندی حق ندارد انسان محرومی را به خاطر فقر ونیازش مسخره کند ،چه بسا آن فقیر در پیشگاه خدا از آن ثروتمندی که به ظاهر شریف و آراسته جلوه می کند ،مقام ومرتبه ای والاتر وبالاتر داشته باشد واز او بسیار انسان ترزندگی کند .

(ودر بخش آخر آیه آمده است که ولا نساءمن نساء عسی ان یکن خیر امنهن»؛همچنین هیچ گروهی از ن نباید ن دیگر رامورد سخره قرار دهند ؛در اینجامخاطب مؤمنانند ،اعم از مردان ون ،قرآن به همه هشدار می دهد که از این عمل زشت بپرهیزند ،چرا که سر چشمه استهزاء وسخره همان حس خود برتری بینی وکبر وغرور است که عامل بسیاری از جنگهای خونین در طول تاریخ بوده .هیچ کس نمی تواند بگوید :من در پیشگاه خدا از همه برترم ،وبه همین دلیل تحقیر دیگران وخود رابرتر شمردن یکی از بدترین کارها ،وزشت ترین عیو ب اخلاقی است که باز تاب آن در تمام زندگی انسانها ممکن است آشکار شود) (توجه به ارزشهای نهفته در وجود مؤمنان ،مانع حقیر شمردن واستهزاءآنان می شود وخود برتر بینی وغرور ،ریشه استهزاگری نسبت به دیگران است خداوند برای باز داشتن مؤمنان از تمسخر یکدیگر آنان را به این حقیقت توجه داده است که در مورد هر مؤمن ،این احتمال را بدهند که او دارای ارزشهایی برتر از ایشان است .از این نکته استفاده می شود که ریشه تمسخر ،نادیده گرفتن ارزش دیگران وخود برتر بینی است.

کیفر تمسخر : خداوند متعال برای کسانی که دیگران را مورد تمسخر قرار داده مجازاتی را تعیین کرده ودر قرآن کریم می فرماید : الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار ،در صدقاتشان عیبجویی می کنند ،وکسانی را که (برای انفاق خدا )جز به مقدار (ناچیز )توانایی خود دسترسی ندارند ،مسخره می نمایند ،خدا آنها را مسخره می کند ؛(وکیفر استهزاءکنندگان رابه آنها می دهد ؛)وبرای آنها عذاب دردناکی است !»جمله سخر الله منهم »،(خداوند آنها را مسخره می کند )به این معنی نیست که خداوند اعمالی مانند آنان انجام می دهد ،بلکه همانگونه که مفسران گفته اند:منظور این است که مجازات استهزاءکنندگان را به آنها خواهد داد ،ویا آنچنان با آنها رفتار می کند که همچون استهزاءشدگان تحقیر شوند !.شک نیست که عدد سبعین (هفتاد )در آیات فوق برای (تکثیر )است نه برای تعداد »به عبارت دیگر مفهوم آیه این است که هر قدر برای آنها استغفار کنی خداوند آنان را نمی بخشد ،درست مانند کسی که به دیگری می گوید :اگر صد بار هم اصرار کنی قبول نخواهم کرد ،مفهوم این سخن این نیست که اگر یکصد ویکبار اصرار کنی می پذیرم ،بلکه منظور این است که مطلقا نخواهم پذیرفت واین گونه تعبیر در حقیقت برای تاکید مطلب است آن که گفتار یا کردار یا صفات وخلقت مردم را وسیله استهزاء وتمسخر می سازد از ویژگیهای انسانی بسیار دور واز صفات الهی بی بهره است .آنان که بهره ای از ایمان داشته باشند هرگز آلوده به این ویژگیها نشوند .اسباب استهزاء ،اهانت ،وتحقیر دیگران است که با لطبع پیوند ایمانی ودوستیها را بریده و سبب دشمنی می شود .

عیب جویی : دومین عاملی که باعث از بین رفتن آبروی یک فرد مؤمن می شود عیب جویی است که از دو دید گاه مورد بررسی قرار می دهیم :الف )عیب جویی از دیدگاه قرآن ب)عیب جویی از دید گاه روایات

الف )عیب جویی از دید گاه قرآن : خداوند متعال در قرآن می فرماید : وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» ویکدیگر را مورد طعن وعیب جویی قرار ندهید.»(لا تمزوا»از ماده لمز»بروزن طنز»به معنی عیب جوئی وطعنه زدن است جالب اینکه قرآن در این آیه با تعبیر انفسکم »به وحدت ویکپارچگی مؤمنان اشاره کرده واعلام می دارد که همه مؤمنان به منزله نفس واحدی هستند واگر از دیگری عیب جویی کنید در واقع از خودتان عیب جویی کرده اید.) ونیز در این آیه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» ؛به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند پس همیشه بین برادران ایمانی خود صلح دهید وخدا ترس وپرهیزگار باشید ،باشد که مورد لطف ورحمت الهی گردید .»(خداوند همه مؤمنان را برادر یکدیگر وعضو یک خانواده معرفی کرده است ؛در این آیه از یک سوبه مؤمنان تذکر داده است که برای دیگر مؤمنان عیب نجویید واز سوی دیگر به آنان یاد آور شده است که در نظام واحد این خانواده ،عیب گرفتن برای دیگری ،در حقیقت معیوب ساختن خویشتن است .عیب جویی انسان از دیگران زمینه قرار گرفتن در معرض عیب جویی متقابل آنان ،چون عیب جویی از دیگران ،باعث انگیزش آنان به اقدام متقابل می شود ،پس در حقیقت عیب جویی از دیگران ،عیب جوی از خود است) عیب جویی از خویشتن بسیار پسندیده واز پایه های تکامل روحی هر فرد محسوب می شود ؛یعنی انسان با مشاهده خود در آیینه خود شناسی »وکشف عیوب ونقایص اخلاقی وبر طرف کردن آنها قدم سهمی در جهت رشد وتکامل خود بر می دارد .گاهی عیب جویی از دیگران به عمل می آید که دو گونه است :

1- برای راهنمایی مردم به کارهای نیک ومتوجه ساختن آنان به معایب کار خود ودر نتیجه بر طرف کردن آن عیوب است که این نیز پسندیده وقابل تحسین است واز وظایف مذهبی وانسانی به شمار می آید .

2- گاهی انگیزه عیب یابی وذکر بیان آن تحقیر وکاستن از ارزش وموقعیت اجتماعی آنان ویا تسکین احساس حقارت خویش است وگاهی غرور وخود خواهی وحس جاه طلبی انگیزه آن است .ودر نتیجه زبان بدگویی مردم را می گشایند وبا این خصلت ناپسند صفا وصمیمیت را از بین می برند ودوستی وصداقت را به دشمنی تبدیل می کنند .این نوع عیب جویی در اسلام نهی شده است .) عیب جویی مردم کردن از علامات جناثت نفس ودنائت طبع عیبناک بودن است .چون هر عیب داری ،طالب اظهار عیوب مردم است .

به تجربه ثابت است که هر کس بنای عیب جویی مردم نهاد ،ایشان را رسوا کرده وخود را بی اعتماد ،پس احمق کسی است که خود به هزار عیب آلوده ،وسر تاپای او را معصیت فرا گرفته چشم از عیب خود پوشانیده وزبان به عیوب مردم گشاده است» وهمچنین در باز گویی عیب دیگران حرام ومایه آبروریزی آنان می شود چنانچه خداوند متعال می فرماید : هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» کسی که بسیار عیب جویی وسخن چین است .» هماز »از ماده همز (بروزن طنز )به معنی غیبت کردن وعیب جویی نمودن است .مشاءبنمیم »کسی است که برای بر هم زدن وفساد در میان مردم وایجاد خصومت ودشمنی رفت وآمد می کند باید توجه داشت که این هردو وصف به صورت صیغه مبالغه آمده که از نهایت اصرار آنها در این کارهای زشت حکایت می کند .خداوند متعال در مقابل این عمل پاسخ می دهد و می فرماید : سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ »

به زودی بر بینی وخرطوم او علامت وداغ ننگ می نهیم »(این تعبیری است گویا ورسا بر نهایت ذلیل ساختن آنها ،زیرا اولا »تعبیر به خرطوم »بینی که تنها در مورد خوک وفیل گفته می شود تحقیر روشنی برای آنهاست ،ثانیا »بینی در لغت عرب معمولا کنایه از بزرگی وعزت است همان گونه که در فارسی وقتی می گوئیم بینی او به خاک بمالید دلیل بر این است که عزت او را بر باد دهید ثالثا »علامت گذاردن مخصوص حیوانات است ،حتی در حیوانات در صورت آنها مخصوصا بر بینی آنها علامت گذاری نمی شود ،ودر اسلام نیز این کار نهی شده است ،همه اینها با بیانی رسا می گوید :خداوند این چنین افراد طغیانگرخود خواه م سر کشی را چنان ذلیل می کند و رسوائی آنهارا در همه جا به صدا در می آورد که عبرت همگان گردند .وتاریخ اسلام نیز گواه بر این معنی است که این دسته از مخالفان لجوج با پیشرفت اسلام چنان خوار وذلیل شدند که نظیر ومانند نداشت ،ورسوایی درآخرت از آن هم بیشتر است.)

وای بر عیب جویان مسخره کننده :

خداوند متعال در مورد کسانی که دیگران را مورد عیب جوئی قرار می دهند و آنها را مسخره می کنند می فرماید : وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» وای بر هر عیب جوی مسخره کننده ای ». وای بر هر عیب جوی مسخره کننده ای ».(آنها که با نیش زبان وحرکات ،دست وچشم وابرو در پشت سر وپیش رو،دیگران را استهزاءکرده ،یا عیب جوئی وغیبت می کنن ،یا آنها را هدف تیرهای طعن وتهمت قرار می دهند. همزه »و لمزه »هر دو صیغه مبالغه است اولی از ماده همز »در اصل به معنی شکستن »است واز آنج

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها